بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ (آل عمران/92)
هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید، و آنچه انفاق مى کنید خداوند از آن با خبر است.
رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرایط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است، زیرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانیت و اخلاق، آن گاه روشن مى شود که انسان بر سر دو راهى قرار گیرد، در یک طرف مال و ثروت یا مقام و منصبى قرار داشته باشد که مورد علاقه شدید او است، و در طرف مقابل خدا و حقیقت و عواطف انسانیت و نیکوکارى، اگر از اولى بخاطر دومى صرف نظر کرد معلوم مىشود که در عشق و علاقه خود صادق است، و اگر تنها در این راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر کند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نیز به همان پایه است و این مقیاسى است براى سنجش ایمان و شخصیت.
در پایان آیه براى جلب توجه انفاق کنندگان مىفرماید: آنچه در راه خدا انفاق مىکنید کم یا زیاد از اموال مورد علاقه یا غیر مورد علاقه، خداوند از همه آنها آگاه است و بنا براین هرگز گم نخواهد شد و نیز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.
نفوذ آیات قرآن در دلهاى مسلمانان بقدرى سریع و عمیق بود که بلافاصله بعد از نزول آیات اثر آن ظاهر مى گشت، از جمله:
زبیده همسر هارون الرشید قرآنى بسیار گرانقیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت، یک روز هنگامى که از همان قرآن تلاوت مى کرد به آیه لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ رسید، با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست و باید آن را در راه خدا انفاق کنم، کسى را به دنبال جواهرفروشان فرستاد و تزیینات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بیابانهاى حجاز براى تهیه آب مورد نیاز بادیهنشینان مصرف کرد که مى گویند: امروز هم بقایاى آن چاهها وجود دارد و به نام او نامیده مى شود.
برگرفته از تفسیر نمونه، ج3، ص: 5-3
تدبر روزانه 4/ زهره معارف/ ماه مبارک رمضان 1442/ التماس دعا